سید محمد صدرالدینسید محمد صدرالدین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه سن داره
یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

پسری و دختری

قلب نی نی

سلام امروز با بابا رفتیم سونوگرافی .... نی نی جدید در ابعاد یک سانتی است .... هفت هفته و دو روزه هم هست و من و بابایی برای اولین بار صدای قلبشو شنیدیم ..... حالا من می توانم رسما اعلام کنم ما خانواده چهار نفری هستیم .... پسرک کوچک ما از دیروز دو سال و یازده ماهه شد ! چند روزی هم هست که خودش دوست داره با قاشق و چنگال خودش غذا بخوره .... پیشرفت این ماهش این هست / البته که امیدوارم درباره جیش هم پیشرفتی داشته باشه .... یک ماه تا تولد صدرالدین ما مونده .... شب تولد پیامبر برایش کیک خریدیدم و شمع انگری برد و تولد گرفتیم .... تقریبا دوست داشت ..... خودش رفته سر یخچال و میگه کیک که بیار و شمع بزار روش ... 50 تومن و یک بلوز وشلوا...
2 بهمن 1392

نی نی جدید

سلام از این به بعد اینجا محل نوشتنی است برای دو تا نی نی زیبا یکی صدرالدین و دیگری نی نی جدید که هنوز معلوم نیست پسر یا دختر است ... به هر حال  الان هفت هفته است که صدرالدین لقب برادر بزرگ رو گرفته و از یکی یکدونه ای در اوومده ... مامی حالش مثل بهار شده یک روز خراب یک روز عالی .... نی نی جدید دوستت داریم .... فاصله سنی شد سه سال و نیم ... خوبه و خوشحالم ... الان یک چیزی بیشتر خوشحالم می کنه و اوون گفتن جیش از طرف صدرالدین هست .... انگار بدجوری به پنپی عادت کرده .... کتاب و داستان و شعر و حرف اصلا اثر نداره ... توی این حالم هی دعا می کنم صدرالدین هم حرف زدنش بهتر بشه هم جیش گفتنش ..... یکشنبه هفته اینده تولد سه سالگ...
25 دی 1392

کلمات

سلام امروز هوس کردم به پسرک چیبس بدم/ معمولا در مواقع خاص از این چیزها می خورد / ولی برایش پاپ کورن می خرم چون فکر می کنم ضررش از پفک و چیبس کمتر است ... نانگی = نارنگی  کایو = تاوی   شلوارش رو هم دو شب یاد گرفته خودش در بیاره  شب توی تخت خودش تا صبح می خوابه  جیشش هنوز توی شورتش هست  فرهنگ لغاتش هر روز بهتر میشه و فکر کنم تا تولدش خیلی خیلی بهتر بشه ... دو شنبه می رویم شمال ....
7 دی 1392

یلدا

سلام هدیه یلدای امسال پسرک رفتن به بلینک عبدو بود .... صدرالدین خیلی خیلی از بودن در سرزمین ادم های کوچک لذت برد .... شاید من و بابایی از اینهمه خوشحالیش بیشتر لذت بردیم ... قطار / اسب های چرخان / ماشین تک نفری و هواپیما اسباب بازی های مرود علاقه اقازاده بود که همه رو سوار شد .... شب خوبی بود ... مخصوصا با دونات کرمدار سحر .... بعدش هم غذای هاپی بیا و هاپی بای بای .... یلدا ی امسال را با تولد هزار روزگی پسرک یکجا گرفتیم ... به صرف بستنی هندوانه ای / میوه های چوبی / هندوانه انگری بردی و باسلوق و باقلوای چوبی ....و اجیل های مخصوص خودم ... پسرک وقتی انگری برد ها را می چسباندم تولد تولد می خواند توی توی ....... می دانید حرف ل...
3 دی 1392

هزار

سلام صدرالدین 25 اذر امسال 1000 روزه شد ... پسرک من بزرگ تر میشه  و من هر روز وقتی دستمو لای موهاش می برم و به چشمای گردش نگاه می کنم دعا می کنم خدا لذت همه لحظه ها رو به بهترین شکل نشانم بده .... برنامه ج کنسل شد تا اطلاع ثانوی 
27 آذر 1392

امروز

سلام خوب اتفاق خاصی نیفتاده در زمینه جیش گیری .... همچنان روی نمودار هفته قبل هستیم ... من بجنبم شورت سالم است وگرنه جیش در شورت  به صدرالدین میگم  جیش در شورت نه نه نه  جییش در دستشویی یس یس یس  اکی ؟ اودی  به جای جیش گیری داریم زبان طوطی وارش را روبراه می کنیم ... شاید تا یلدا کمی بهتر شد ...
18 آذر 1392

یک روز در میان

سلام دیروز برنامه تعطیل بود  امروز باز اغاز شد .... سه بار مثبت یکبار منفی ... تا وقتی که بگوید ماما جیش.. اولین برف امسال هم امد  باید منتظر یلدا بود  پسرک غذا خوردنش عالی شده است ... تنها مشکلمان همین یک چیز است  ماما گفتنش با لحن خارجی اش ادم را می کشد ... حرف زدنش بسیار بهتر شده است  دیشب تولد بابا بود /کیک انگری برد خریدیدم ... پسرک کلی خوشش امد و کلی شمع فوت کرد و تولد مبارکی خواندیم  ...
14 آذر 1392

شکست

سلام در روز دوم از برنامه قشنگ شکست خوردیم .... اولش حمام بعدش سه بار پشت هم شورت ها خیس شد و دستمان خالی / باز هم پناه بردیم به پنپرز ... خدا کمک کند 
10 آذر 1392

بدون عنوان

سلام برنامه جیش گیری روز اول  سه بار استیکر پو یکبار از دستمان در رفته  یکبار خاموش  حالا ببینیم برای عصر چه می شود ...
9 آذر 1392