من و ما
سلام
جمعه تولد مامان مده بود و برایش یک دسته گل رز قرمز بزرگ خریدیم و من تقدیم کردم .....
5شنبه و جمعه روزهای خوب با بی جی بودن و مامان مده و هاوی بود ....
نزدیک یک هفته است با انتقال تخت خوابم به اتاق وسطی شبها از اتاق مامانم خداحافظی کردم و بابا علی همراه من توی اتاق وسطی می خوابه ....
بابایی صبح ها تنش له میشه ولی من یک ژله انگشتی می خورم ...
کلی با صحبت کردنم مامان و بابا حال می کنند
خیلی خوشحالم ...
مامان اوی کجایی ؟ من اینجام ...
اقا صدرالدین ؟بله
کجایی ؟ الان میام ...
میوه ها رو همه رو به انگلیسی و فارسی بلدم ...
بوس و ماچ و محبتم که خیلی زیاده / اما هنوز حمام و پنپی مصیبتمون هست ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی