قم و شمال
سلام
چهارشنبه رفتیم قم به اتفاق خانواده همسری.... مسجد جمکران هم رفتیم/ ناهار رو البرز خوردیم/ نوشتم که اگر رفتین بروید غذایش خوب بود....
در راه برگشت از مهتاب دسر سوهان و ارده برای پسرک خریدم..
برگشتیم خانه ساعت یازده شب بود...
فردایش ساعت نه صبح چمدان بسته راهی شمال شدیم/ رفتیم محموداباد....
صبحانه خورده راهی بازار شدیم و اقاپسر چون خسته بود مرا با خود در دیوار برد
اب بازی و شن بازی و بخور بخور
ساحل خیلییییییییییییییییییییییییی چسبید..... دریا را دوست دارم بشینم و مردم را ببینم خودشان را با جت اسکی و قایق سواری و اسب سواری خفه می کنند....
ما هم بدمینتون بازی کردیم...
پسرک سوار اسب شد جیغ و زد و پدرش جورش را کشید....
دیشب ساعت 8 شب رسیدیم....
راستی یک قاب چوبی برای خودم خریدم/یک چرخ برای پسرک....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی