شمالی دیگر
سلام
سه شنبه صبح راه افتادیم ... جاده خوب بود تا همان اول جاده .... یعنی از ساعت ۷ صبح که راهههههههههههههههههههههههههههههه افتادیم ساعت ۱۰ شب رسیدیم شمال .... یعنی فاجعه بود / تا حالا اینقدر قشنگ در ترافیک جاده نبودیم....
رسیدیم و رسیدیم ....
شام و خواب ...
رفتیم کنار دریا و کلی وسطی بازی کردیم و عکس انداختیم و خیلی خندیدیم
۵ شنبه صدرالدین با خاله هانی به اب زدند ...
و خیلی خوش گذشت....
نیما کلی عاشقش بود و اخرش با هم دوست شدند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی