سید محمد صدرالدینسید محمد صدرالدین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

پسری و دختری

دکتر

دیروز اولین جلسه رفتن به دکتر بود طی روز گذشته و روز قبلش داشتیم دنبال یک دکتر خوب می گشتیم و مامان از همه دوستاش پرسیدن و هانی هم همین طور اخرش رسیدیم به استاد خواهر شوهری که کلی از تعریف کرد. برای من هم خود دکتر مهم هست هم محل مطبش هم بیمارستانی که میره... خدا رو شکر خانوم دکتر مهربونی بود. مطبش هم نزدیک خونه است . جاش هم تمییز بود. از نظر ظاهری هم همونی بود که من می خواستم . یعنی نمی خواستم از این خانوم دکتر جینگولی ها باشه . دلم می خواهد دستی که نی نی عزیز منو می گیره خوب باشه . خواهر شوهری می گفت : وقتی نوزاد به دنیا میاد به همه توی اتاق عمل میگه ساکت باشن و صدای اذان پخش می کنه وخودش در گوش نی نی اذان می گه .... همین چیزا باعث ...
8 تير 1389

توصیه های خوب

ماه اول خرما و سوره قدر ماه دوم اناب و سوره توحيد ماه سوم سين و آيه الكرسي ماه چهارم انجير و سوره تين ماه پنجم تخم مرغ و سوره حمد ماه ششم انار و سوره انا فتحنا ماه هفتم به و سوره يس ماه هشتم كباب با زعفران و سوره هاي ياسين و اءذا جاءَ ماه نهم شير و خرما و سوره هاي مومنون و هل اتاك در طول 9 ماه بارداري توصيه شده است كه اين خوردني ها را مادر استفاده كند: سيب، به، انار، خربزه، گلابي،خرما، مغز گوسفند،ماهي، جگر، كلم، كاهو، اسفناج، جوانه برنج،آب دريا، مغز ماهي، عسل، كباب، سبزيجات،مويز، لوبيا، بادام، فندق، نخودچي، آلوسياه، انگور، شير، سير، روغن زيتون، عرق رازيانه، شنبليله، كره، كله پاچه كندر 40 روز قبل از 3 ماهگي كودك را باهوش مي كند نخودچي آهن...
8 تير 1389

یک کار خوب

توصیه های مادرانه و پدرانه باعث میشه مامان دونه گیج بشه و باباگلی دونه بهش بگه فقط به حرف من گوش میدی و هر چی میلت کشید رو می خوری و الکی رژیم نمی گیری... باور کنید دیشب از ترس اضافه وزن شام نخوردم یعنی از ناهار تا شام فقط یک لیوان اب لیمو و یک سیب میل کردم و یک قاچ هندوانه و نصف شب با حالت بد اسمشو نبر پریدم توی اشپزخانه و با یک قاشق ژله مشکل رو حل کردم تقصیر هیچ کسی نیستا همه می خوان محبت کنن ولی خوب از اونجایی که اخلاق مامی خرف گوش کنی هست یکهو هر چی بهش میگن رو می پذیره و مو به مو اجرا می کنه چون احساس می کنه تجربه مادر ها و پدرها رو باید ملکه گوش کرد.... بگذریم امروز اولین وقت دکتر من هست ....      یک کا...
7 تير 1389

اعلان رسمی

سلام به همه دوست جونا .. خوب بذار یک لقمه دیگه سالاد اولویه بخورم.... انگار ده شبانه روزه هیچی نخوردم.... میشه بگی صبحانه ای رو که خوردم چی شد؟ بله دیگه دونه جونم همشو خورد و دل من هر دو ساعت یکبار باید از شدت گرسنگی ضعف بره... به نام خدا :  وارد هفته ۶ ام شدم و خدا رو شکر بزنم به تخته اوون حال بد هفته پیش رو دیگه ندارم ... فقط اشتهام داره از گلوم میزنه بیرون .... اینو توی پرانتز بگم: ۵شنبه اقاگلی خونه مادر بزرگشون بودن /مامان بزرگ خواب می بینن توی یک جمعی هستند و از پشت یک نوزاد با لباس سبز می ذارن توی بغلشون و میگن اینهم نوه شما ... مامان بزرگ شک به همه دایی ها می برن چون گفته بودن :نوه... اخه نی نی ما براشون میشه نت...
6 تير 1389

خاطره

دارم خاطرات دونه ای می نویسم / احتمالا یک چیزهایی تکراری از اب در میاد / سعی می کنم جوری بنویسم که از خووندنشون خسته نشید/ ولی اولش گفتم که بعدا نگید نگفتی ها  سلام به همه ... دیروز ساعت ۴:۴۵......... (مکالمه اقاگلی و خانم منشی ) خ.م -مثبته. ا.گ-مقدارش؟ خ.م-بتا* بالای ۵۰۰۰ پی نوشتار: بتا مثبت یعنی شما قطعا باردار هستید و بالای ۵هزار یعنی دونه دیگه داره می ترکونه .....     یکهو انگار همه بدنم آرامش می گیره ... انگار حالا بعد از ۵ هفته واقعا باور باورش می کنم ( کی جرات داشته شک کنه ؟ جواب مشخصه ! جناب آقاگلی شیطون که هی توی دل منو خالی می کرد ) دیروز صبح بالاخره بعد از یک هفته به خودمون جرات دادیم...
2 تير 1389

دونه

نوشتن از تو برای من مثل اینکه می خواهم توی خواب به بهترین چیزهایی که دوست دارم برسم ... یعنی تو برای من مثل خواب می مونی ... مثل یک رویای شیرین که واقعیت داره . حتی حالا که دارم برای تو دونه کوچیک می نویسم کف دستام عرق کرده و تنم می لرزه .... رفتم سوریه و برگشتم .... رفتم اندازه یک دنیا اشک ریختم و دعا کردم برای همه اما اول از همه برای بابا گلی و بعدش برای تو دونه کوچولوی من ... دونه عزیزم حس بودنت برایم دوست داشتنی هست . نمی دوونستم هستی که اگر می دوونستم با شوق بیشتری دعا می کردم و بیشتر و بیشتر و بیشتر خدا رو به خاطر تو شکر می کردم... به خدا توی اوون ضریح طلایی پر از ارامش و روحانی گفتم : خدایا دفعه دیگه که رییس علی بیاد حت...
31 خرداد 1389