سید محمد صدرالدینسید محمد صدرالدین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره
یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

پسری و دختری

دونه

1389/3/31 10:55
نویسنده : مامانی
85 بازدید
اشتراک گذاری

نوشتن از تو برای من مثل اینکه می خواهم توی خواب به بهترین چیزهایی که دوست دارم برسم ...

یعنی تو برای من مثل خواب می مونی ... مثل یک رویای شیرین که واقعیت داره . حتی حالا که دارم برای تو دونه کوچیک می نویسم کف دستام عرق کرده و تنم می لرزه ....

رفتم سوریه و برگشتم .... رفتم اندازه یک دنیا اشک ریختم و دعا کردم برای همه اما اول از همه برای بابا گلی و بعدش برای تو دونه کوچولوی من ...

دونه عزیزم حس بودنت برایم دوست داشتنی هست .

نمی دوونستم هستی که اگر می دوونستم با شوق بیشتری دعا می کردم و بیشتر و بیشتر و بیشتر خدا رو به خاطر تو شکر می کردم...

به خدا توی اوون ضریح طلایی پر از ارامش و روحانی گفتم : خدایا دفعه دیگه که رییس علی بیاد حتما خبرهای خوبی داره و انگار یکی از اوون خبرهای خوب تو بودی و من نمی دوونستم ....

هنوز که خیلی کوچولویی ولی من دوستت دارم و برای اینکه بخواهم به مامان و بابا ها بگم هم کلی ذوق دارم هم کلی استرس .

می دانم از دوونستن حضور تو و از اینکه سال دیگه این موقع توی بغل من هستی اوونقدر خوشحال میشن که نگو....

 تصمیم دارم هفته دیگه که هم سالگرد عقد من و اقاگلی هست هم سالگرد عروسی مون هم روز پدر هم تولد بابا اقا گلی توی جمع به همه بگیم ...

با اینکه هنوزم خودم شک دارم ولی مطمئنم دیگه هستی . یعنی از هفته پیش یک حسی بهم گفت که اوومدی ....

خدایا ممنون ...

احساس می کنم بعد از این سفر و حضور دونه دوباره متولد شدم مثل یک کودک پاک ....

خدایا خیلی خیلی خیلی دوستت دارم

نوشته شده در ۲۴/۳/۸۹

 

و امروز :

 حضور دونه هنوز یک رازه بین من و اقا گلی ... یعنی می دوونی دستمو می ذارم روی دلم و به اقا گلی می گم ...نی نی الان قد یک دونه است و از این هفته قراره قلبش تشکیل بشه ... اقا گلی میگه از حالا باهاش حرف بزن ....

وقتی به اقا گلی گفتم بند پ یک هفته است پر پر شده محکم بغلم کرد و بوسید .. نمی دانم اشک توی چشماش جمع شد یا نه ولی زمزمه اش رو شنیدم که می گفت دمت گرم خدایا ..........

و فهمیدم خیلی خوشحال شده خیلی زیاد.....

هنوز کسی از خانواده ها نمی دوونن ...عکس العمل دیگران برایم جالبه

گفتنش به دیگران هم هیجان داره هم استرس...

توی این چند وقته خودم کلی استرس داشتم ولی خدا کنه روی دونه تاثیر نذاره...

احتمالا نظرات رو تا هفته اینده روی وبلاگ تایید نمی کنم چون ممکنه یک اشنا سر بزنه ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)