سلامتی
سلام
داشتن صدرالدین یکی از اوون فکرهای خوبه چالش اور هست...
درست کردن غذای هر روزه....
تلاش برای سرگرمیش....
این روزا صبح دستشو می گیرم و می برمش پارک....خسته برمی گرده و ناهار می خوریم و می خوابیمو عصر پای تی وی و کامی هستیم...
روزهای عید ما امسال خیلی عجیب و غریب دارند می گذرند...
دیشب فکر کردم اگر ماشینم خراب نمیشد بیشتر گردش می کردیم ولی دقیقا هفته اخر سال رفت پارکینگ...
حالا ما خودمون می ریم پارک و خیابونهای اطراف رو گردش می کنیم...
خدا رو شکر هوا خوبه....
به خودم میگم مادر که باشی هرچی هم غده گردنت درد بکنه باید صدرالدین رو توی خیابون بغل کنی و ببریش پارک تا ادم ببینه و حوصله اش سر نره.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی