عیدانه
این روزها پسرک هی جیغ می زند و هی اشک می ریزد/ وارد ماه جدید شده....
دیروز باز هم روز خوبی بود/ رفتیم غزالی با مامان و بابا و هانی و خیلی عکس گرفتیم و خیلی خوش گذشت..
ناهار رفتیم رستوران و صدرالدین تا توانست اشک ریخت برای اسباب بازی/ یک پسرخاله زا خریدیم ساکت د به قیمت 22 هزار تومان / همان دقیقه اول سرش جدا شد....
بابا میگه اینهم از جنس ایرانی....
برگشتیم خانه / عجب ناهاری خوردیم/ هیچی نفهمیدیم... عوضش پسرک امد خانه و با خیال راحت ناهارش را خورد و خوابید ..... خواب بهاری....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی