مثبت عملی بود ولی دردناک

سلام

جمعه عصری تخت صدرالدین به اتاق خواب خودمون منتقل شد .... خیلی سخت نبود فقط باید چند تا پیچ باز می شد و یک بابا  و مامان با انگیزه که همه چیز فراهم بود...

حالا دو شب است پسرک در تخت خودش می خوابد

اوون روز صدرالدین نبود و وقتی شب اوردیمش توی اتاق کلی تعجب کرد / وقتی رفت توی تختش یک ساعت نشسته بود و با تعجب نگاه می کرد که چه اتفاقی افتاده که باید بره توی تخت نرده ایش بخوابه....

برای ما خیلی سخت بود/ بیشتر از یک سال هست پسرک روی تخت ما خوابیده/ موقع خواب چسبیده به گردن بابا و دست مامان... حالا با فاصله بیست سانتی از تخت ما دستشو می گیریم و می خوابه.....

من که در مقابل هر تغییری خیلی سخت هستم شب اول توی تاریکی اتاق کلی گریه کردم / پدری هم کلی بغض داشت ....

خلاصه پسرک رفته توی تختش

حقیقتش پسرک بزرگ شده و غلت می زند . اینجوری هم تخت ما به حالت عادی برگشت و هم پسرک سعی می کند کمی مستقل شود و کمی به تختش عادت کند ...

برای اتاق خودش نه من اماده بودم نه خودش .... نمی دانم تختش کی به اتاق خودش می رود ولی فعلا از این حالت راضی هستیم ....

پسرک دیروز صبح خودش از تختش امده پایین .... دهنم سه متر شد چگونه...

بله شکمش را داده بالای تخت و پایش را اورده اینطرف و هل به سمت تخت ما و خودش را نجات داده... خوب است بین دو تا تخت فرود نیامده وگرنه فاجعه انسانی دیگری پیش می امد.....

دیشب با باباگلی کرده رقصیده....

اهنگ کاپ کیک جنینی رو خوب یادش است وقتی برایش گذاشتیم خودش را توی بغل من جمع کرد و هنوز وقتی می شنود لبخند ملیحی دارد .....

کلی بزرگ شده و کلی حروف انگلیسی را می گیو با لهجه زیبای انگلیسی.... تا 5 را می شمارد / ادای فیلم های کارتونی را/ ادای اهنگ باب اسفنجی /ناز کردن جوجه کارتونی از روی تی وی / عشق چسم چشم دو ابرو .... 

غذا خوب می خورد / دیشب یک اتفاق خوب افتاد یک پنیر مثلثی را کامل خورد ....

می بینی پسرک بعد از دو سال و 5 ماهگی کلی حرف برای نوشتن دارد

عاشق نقاشی جمعی است 

با هانی کلی بازی می کند ....

همه را دیگر دوست دارد 

از همه بیشتر ای پد و ای فون....

apple را خوب تلفظ می کند و موز و مون یعنی ماه....

پروژه بعدی جیش است ... خدا رحم کند......