روزهای پاییزی
دیشب به سرم زد برای دونه ایمیل درست کنم که تاریخ تولدش رو زدم چهار ماه دیگه و یاهو با کمال تعجب سوال کرد مطمئنی ؟؟؟ و بعدشم کلی کلاس گذاشت برای نی نی من و من هم بیخیالش شدم...
حالا این روزهای سرد پاییزی من که صبح ها دارم با صدرا قران می خونم و بعدشم زبان یا داریم ناهار درست می کنیم بعد از ظهر م که خوابیم تا ساعت پنج بعدشم که تا می جنیبیم میشه شب و تازه من راهی حیاط ساکت خونمون میشم ...
دیشب که توی حیاط قدم می زدم پیش خودم حساب کردم سال دیگه این موقع دونه من هشت ماهه هست و حسابی شیرین شده . و دیگه سرگرمی من و خانواده جوره....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی